پسرکم قد کشیده
امروز به پهلو دراز کشیده بودم که متوجه شدم حرکاتت از همیشه بیشتر و طولانی تر است. احساس می کردم دیگر حرکاتت ضربه ای نیست و دست و پایت را کش می دهی. شکمم را که نگاه کردم دیدم لباسم کاملاً با هر حرکتی تکان می خورد. خیلی برایم جالب بود. آنقدر ذوق کردم که پدرت را صدا کردم تا شیرین کاری پسر عزیزش را تماشا کند. دیگر لازم نیست بابایی دستش را روی شکمم بگذارد تا تو را احساس کند. همین که به شکمم نگاه کند حرکاتت را می بیند. باورم نمی شود که فقط در طول یک هفته اینقدر رشد کرده باشی عزیزم. فکر نمی کردم چنین تجربه ای را در هفته بیست و سوم داشته باشم اما تو پسر زرنگی هستی و مامی به داشتن شما افتخار می کند. راستین عزیزم چند روز پیش با بابایی رفتیم و قراردا...
نویسنده :
مامی
8:29